چهل روز دور از بانوي بزرگ شعر فارسي سيمين بهبهاني
کو آن عزيز غمگسارت
چهل روز است که ديگر صداي تيشه از بيستون نيامد. شايد به خوابِ [سيمين] فرهاد رفته باشد! زنده ياد «سيمين خليلي» معروف به «بهبهاني» در بيست و هشتم تيرماه 1306 با خاطري خوش به ميان مردم آمد و در 28 مرداد 1393
نويسنده: اکبر رضي زاده
منبع: راسخون
منبع: راسخون
چهل روز دور از بانوي بزرگ شعر فارسي سيمين بهبهاني
«....اي رفته زدل، راست بگو! بهرچه امشب / با خاطره ها آمده اي باز به سويم؟/ گر آمده اي از پي آن دلبرِ دلخواه،/ من او نِيَم، او مرده و من سايه اويم!؟ / من او نِيَم، آخر دل من سرد و سياه است/ او در دل سود از ده، از عشق، شرر داشت....»چهل روز است که ديگر صداي تيشه از بيستون نيامد. شايد به خوابِ [سيمين] فرهاد رفته باشد! زنده ياد «سيمين خليلي» معروف به «بهبهاني» در بيست و هشتم تيرماه 1306 با خاطري خوش به ميان مردم آمد و در 28 مرداد 1393 آزرده خاطر از ميان مردم رفت!...اگر دوران کودکي و نوجواني او را در نظر نگيريم، حدود 70 سال مشغول تحصيل و تدريس و سُرايش شعر و نگارش مقاله و داستان بود. هفتاد سال خدمت فرهنگي و ادبي. کمتر کسي به چنين افتخاري نائل گرديده است.
سيمين در خانواده اي فرهنگي پرورش يافت. پدرش «عباس خليلي» نويسنده و روزنامه نگار، و مادرش «مخبر عظما ارغون» از فعالان حقوق اجتماعي بود. بديهي است با وجود چنين پدر و مادري عجيب نيست فرزندي چون «سيمين» متولد شده باشد. فرزندي که نامش حتا پُر رنگ تر از والدين به جامعه معرفي شود.
ديروز شعرِ «آن اسب بي سوار» را سيمين در سوگ منوچهر آتشي سروده است. و امروز ديگري بايد در سوگِ خودِ سيمين شعري قلمي کند. و فردا ديگري، بر ديگري...
«...اي نيم قرن ازين بهانه/ با جوششي برادرانه / با من قرين به هر بهانه / جويم دگر کجا کنارت؟/ اسب تو آن سفيد توسن/ با شيعه يي ز بي قراري/ هر شب کنارخانه ي من / مي ايستد به انتظارت/ سر مي نهد به روي دوشم/ مي گويد اين سخن به گوشم/- آن مهربان چرا نيامد؟ کو آن عزيز غمگسارت؟....»
بهبهاني از غزل سرايان نوگرا بود. يعني قالب غزل را که يک قالب چند صد ساله شعر پارسي است، با زبان و حال و هواي امروز به کار مي برد. به ديگر عبارت: تداخل سنت و مدرنيته. که کار هر کسي نيست.
اما آثار سيمين:
* اولين کتابش «سه تا شکسته، 30» که مجموعه اي از شعر و دو داستان کوتاه است.
* «با قلب خود چه خريدم؟ 75» خاطرات شاعرانه.
* «کليد و خنجر، 79» مجموعه نوشته هاي روايي.
* «خطي ز سرعت و از آتش»
* «دشت ارژن»
* «آن مرد- مرد همراهم»
* «يکي مثلاً اينکه...» و...
هر چند اکثر کتابهاي اين شاعر و نويسنده ي توانمند در زمينه ي شعر با قالب غزل هاي نوگرايانه بود، ولي قالبهاي چهار پاره، قصيده و غيره را نيز محک زده است و داستانهاي خواندني و مقالات نقدگونه زيبايي هم در رسانه هاي جمعي دارد. خصوصاً با ترانه هاي دلنشيني با راديو ايران، ارتباط تنگاتنگي داشت.
«ياد بعضي نفرات» به اعتقاد صاحب اين قلم يکي از کارهاي برجسته و ممتاز سيمين بود. در اين کتاب حجيم و پر محتوا، مؤلف به مصاحبت چندين شخصيتِ شاخص ادبي و هنري ايران نشسته و آثار آنها را مورد نقد و بررسي و آناليز قرار داده است.
رباعي «کبوتر جان» از گذشت و بخشش شاعر دَم مي زند:
«شکسته بال و خونين پَر بپر، بپر کبوترجان
فضاي نيل وحشت را بدَر، بدَر کبوتر جان
ببخش ديو خويان را بدانچه مردمي ديدي
ز کافرانه رنجيدن حذر، حذر کبوترجان»
بهبهاني در سال 1325 با حسن بهبهاني (که هنوز هم نام او بر شاعر مانده است) ازدواج کرد که حاصل آن دو پسر و يک دختر بود. او در سال 1330 به استخدام آموزش و پرورش درآمد و با اينکه رشته ي تخصصي اش حقوق قضايي بود، اما به خاطر علاقه اش به معلمي 30 سال در خدمت دانش آموزان بود و در سال 1360 برابر مقررات بازنشسته شد.
درونمايه اشعار و نوشتار سيمين غالباً در زمينه مسائل اجتماعي، دردهاي طبقه ي ضعيف جامعه خصوصاً زنان بي پناه و بي سرپرست بود.
وي از سال 57 به عضويت کانون نويسندگان درآمد و سفرهاي فرهنگي، ادبي متعدد به اروپا و امريکا داشت و در سال 1378 جايزه ليليان هلمن و داشيل را از آنِ خود کرد.
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}